اشکها و سیگارها

My pain is my sanctuary

اشکها و سیگارها

My pain is my sanctuary

 

ساعت ۱۱:۳۷ شب . 

نشستم پشت لپ تاپم 

دارم چت می کنم  

و وبگردی. 

در حالیکه هنوز ۴۰ صفحه از جزوه ام مونده 

و عملا از صفحاتی هم که خوندم چیزی یادم نمیاد. 

اضطراب دارم 

و از درسم فرار می کنم. 

نمیدونم چه مرگمه!!! 

 

-------------------------------------------- 

پ.ن: یه هفته بیشتره که دست به لپ تاپم نزده بودم!

نظرات 5 + ارسال نظر
یاسین دوشنبه 28 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:46 ب.ظ http://www.sooryas.blogsky.com

سلام.ما زندگیمون امتحانه...
از جزوه زندگیت صفحه هایی رو که تا حالا خوندی چیزی فهمیدی و یادت میاد؟؟

داش آکـُل دوشنبه 28 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:47 ب.ظ http://dashakol.blogsky.com/

میشد بدتر از اینا بشه! سیگار بکشی و اشک بریزی...

al پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:43 ب.ظ

i'll keep my fingers crossed

مازیار جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:52 ب.ظ http://therethere.blogsky.com

من به شخصه چیزی کسشرتر از حرف یاسین نشنیده بودم./

کوروموزوم نا معلوم شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:10 ق.ظ

خوب منم الان پای کامپیوترم هستم و ساعت ۲ هستشو من از یه درس ۵ فصلی هنوز ۳ فصل دارم ولی با فراق بال نشستم شکلات و قهوه میخورم و وب گردی میکنم...و اینگونه است که امثال من و شما میرویم گند میزنیم در امتحانات و برخی معدل الف میگیرند.تازه این در شرایطی هستش که من میخوام توی این ۳-۲ ترم باقی مونده جوری معدل بیارم که معدل کلم بره بالای ۱۷ و من سال دیگه بدون کنکور کارشناسی ارشدمو بچپم تو همین دانشگاه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد