اشکها و سیگارها

My pain is my sanctuary

اشکها و سیگارها

My pain is my sanctuary

 

نشسته ام کنار اتاقم. 

زل زده ام به کتابها و سی دی های فیلم و آّهنگی که دو هفته ی تمام 

انتظار خواندن و دیدن و گوش کردنشان را می کشیدم. 

فکر می کردم امتحانها که تمام شود  

خیلی آسوده ام. 

اینها و همه هیچکدام دردی از من دوا نمی کند. 

این زندگی تاریخ مصرفش گذشته! 

 

---------------------------------------------------- 

پ.ن: stereotypical life...

نظرات 6 + ارسال نظر
سه کنج جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:48 ب.ظ http://3konj.ir/

سلام خوبی
دختر خوب دیگه نمیسری!
بسر منتظرتم
بای

سه کنج جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:49 ب.ظ http://3konj.ir/

چقدرررررررررر نا امید
راستی چه کردی با سیگار من که به کل گذاشتم کنار

پسر سیگاری جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:54 ب.ظ http://novin21.blogsky.com

سلام خوبید؟
منم سیگاری هستم!

مازیار جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:54 ب.ظ http://therethere.blogsky.com

آدم وقت امتحانا ویرش میگیره که هر گهی بخوره.. مثل الآنِ من./

al جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:15 ب.ظ

خب یه جور دیگه ش رو شروع کن.
مارک سیگارت رو عوض کن شاید به نتیجه رسیدی!

کوروموزوم شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:14 ق.ظ

ولی من حداقل این امتحانای کوفتی که تموم شه یه عالمه خرید میکنم و یه عالمه فیلم میبینم و یه عالمه بیرون میرم تا یادم بره چه ۲ هفته ی مرگیرو گذروندم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد