اشکها و سیگارها

My pain is my sanctuary

اشکها و سیگارها

My pain is my sanctuary

 

نرسیده بودم 

که 

رفته بودی. 

کاش کمی بیشتر می ماندی 

برای دلی  

که 

از ساعت ۶ صبح 

تا ۹ شب 

می تپید برای لحظه ایی که می خواست با تو صحبت کند.  

پسرهای نیویورکی  

دست نیافتنی 

و کم یابند! 

 

-------------------------------------------------------------- 

پ.ن: اعصابم خوووووورده!!! کاش یکمی زودتر اومده بودم!‌اه! 

پ.ن: جا مانده ام.

نظرات 5 + ارسال نظر
zaq چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:25 ق.ظ http://zaq.blogsky.com

خب از آنجایی که آب ما با پسر های نیویورکی در یک جوب نمیرود و ما هم اهل زیر آب زنی نیستم فقط میگویم دست از سر این اجانب بر دار و بیا سراغ پسر های دست یافتنی!

کوروموزوم نا معلوم چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:58 ق.ظ http://xxxy.blogsky.com

خوب در مورد پسر نیویورکی که چیزی نمیخوام بگم اما اینکه به یکی فکر کنی بعد اون اونجا بوده باشه بعد وقتی برسی رفته باشهمیدونم خیلی زور داره و ناراحت کنندست.تجربش کردم چندین بار.

al چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:11 ب.ظ

ای بابا! امیدوارم دفعه‌ی دیگه جا نمونی...
---
در مورد ویوالدی، باید بگم من زمستون رو شنیدم؛ یک گروه پاورمتال کاور کرده، خیلی خوب بود.

مازیار سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:07 ب.ظ http://therethere.blogsky.com

پسرای نیویورکی شبیه شیربرنج اند!

مازیار سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:09 ب.ظ http://therethere.blogsky.com

آها، در ضمن چسناله ام بسه دیگه.. یه کم چیزای خوب خوب بنویس.

هرجور دلم بخواد می نویسم. مشکل داری نخون.
در ضمن یه تار این پسر نیویورکی رو به صد تا ایرانیش نمیدم! شیر برنج گفتنتم می ذارم به حساب پسر بودنت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد