اشکها و سیگارها

My pain is my sanctuary

اشکها و سیگارها

My pain is my sanctuary

 

(۱) 

 

خوشا بحال همانان که از همان اول  

بی خیال بالهایشان شدند.  

ما که بالهایمان را به امید آزادی  

نفروخته بودیم 

همین روزها 

شکستنشان .

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

(۲) 

 

پانک بودن که به موهای پوش داده و  

کفشهای صورتی نیست 

گاهی همین است که روی آسفالت خیابان 

با همان شلوار لی نوی دیروزت بشینی  

و مردم را نگاه کنی. 

ته ته دلت هم می توانی بخندی  

به اسارتشان.  

نظرات 6 + ارسال نظر
Ξ T Ξ Я N ∆ L شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:25 ب.ظ http://eternal.blogsky.com

شاعر پست مردن رئال!
باورهایت را می پسندم من.

متشکرم از کامنتات.

نازلی یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:45 ق.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com/

سلام
چقدر دیدگاه متفاوت و جالبی دارید مطلب دوم را خیلی دوست داشتم.

لیــــــــــلی یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:31 ب.ظ http://leyli.blogfa.com

خوش به حالشون ...
چه حالی میده نشست روی آسفالت و به نگاه ها و پچ پچ های مردم بی توجه بودن

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:10 ب.ظ http://moka.blogsky.com

اهمم : " من پانک نیستم ، پانک ها را هم دوست ندارم ولی آسفالت را خیلی خیلی دوست دارم " !
.
.
هر 2شون قشنگ اند !

سحر پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:43 ب.ظ http://www.pinupgirl.blogsky.com

اشک یک قصه تکراری بود
غبار خیابان ها
خیابان هایی که یکی آمده و آسفالتشان را کنده
چنگ انداخته توی دلشان و رفته
دل خیابان را چگونه می شود درست کرد؟

Ξ T Ξ Я N ∆ L جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:39 ب.ظ http://eternal.blogsky.com

حالا ... مدتهاست که میایی و ما را نمی بینی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد